رواياتى كه از امام على ـ عليهالسلام ـ درباره كار و تلاش نقل شده است، از جهت هنجارى بودن و ارزشى بودن مفاد آنها، بهرهورى كار، نظم كارى، به چند دسته تقسيم مىشود:
امام على عليه السلام مىفرمايد: مبغوض مىدارم كسى را كه نسبت به كار حيات مادىاش تنبل و بىاعتنا است؛ زيرا كسى كه نسبت به زندگى دنيايش چنين است، در مورد آخرتش تنبلتر و بىاعتناتر است. (16) و در روايت ديگر فرمود:
روایاتى که از امام على ـ علیهالسلام ـ درباره کار و تلاش نقل شده است، از جهت هنجارى بودن و ارزشى بودن مفاد آنها، بهرهورى کار، نظم کارى، به چند دسته تقسیم مىشود:
امام على علیه السلام مىفرماید: مبغوض مىدارم کسى را که نسبت به کار حیات مادىاش تنبل و بىاعتنا است؛ زیرا کسى که نسبت به زندگى دنیایش چنین است، در مورد آخرتش تنبلتر و بىاعتناتر است. (16) و در روایت دیگر فرمود:
هرچند کار و تلاش همراه با زحمت و رنج است، بیکارى پیوسته منشأ فساد و تباهى است. (17) ب. ارزشى بودن کار: هر پدیده اعم از رفتار و کالا که براى رفع نیاز انسان به کار مىآید، ارزش پیدا مىکند. مثلا گرسنگى یک نیاز است و ماده غذایى که این نیاز اساسى را اشباع مىنماید، ارزش و مطلوبیت ابزارى پیدا مىکند. کار و اشتغال نیز چون وسیله و طریق تأمین نیازهاى گوناگون مادى انسان است، ارزش ابزارى دارد؛ همچنانکه بیکارى بهطور طبیعى منشأ فقر و تنگدستى و ناکام ماندن خواستههاى انسان مىگردد و درنتیجه ارزش ابزارى منفى به خود مىگیرد.
امام على ـ علیهالسلام ـ در این باره مىفرماید: آنگاه که پدیدهها با یکدیگر جفت و جور شدند، تنبلى و ناتوانى نیز در کنار هم قرار گرفتند، فقر و تنگدستى را پدید آوردند . (18) در این روایت فقر که پدیدهاى منفى، و بیکارى عامل و منشأ آن است، ارزش ابزارى منفى پیدا مىکند. در مقابل کار و تلاش، ارزش ابزارى مثبت دارد. همچنانکه در روایت زیر کارهاى مختلف، سبب و طریق معیشت تلقى شده است: ان معایش الخلق خمسة: الامارة والعمارة والتجارة والاجارة والصدقات واما وجه العمارة فقوله تعالى هو انشأکم من الارض واستعمرکم فیها (19) فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالعمارة لیکون ذالک سببا لمعایشهم لمایخرج من الارض من الحب والثمرات ومما جعله الله معایش للخلق. (20) این روایت در وسیله بودن کارهاى مختلف جهت تأمین معیشت انسان صراحت دارد. در دیگر نظامهاى اجتماعى نیز عنصر کار ارزش ابزارى دارد و چون انسان در حیات طبیعىاش به دنبال تأمین نیازهاى معیشتى خود مىباشد و کار براى رفع این نوع نیازها است و در نتیجه نقش ارزش ابزارى مىیابد، بر همین اساس در تئورىهاى علم اقتصاد در مورد نیروى کار در جانب عرضه، متغیر اصلى را دستمزد به حساب مىآورند. از منظر این تئورىها انسان اقتصادى، انسان طبیعى است که نگرش، منش و رفتار او تأمین نیازهاى طبیعى فردى ـ اجتماعى خود است. در واقع این نیازهاى طبیعى است که انگیزههاى متفاوت را به عامل مؤثر در پیدایش پدیده کار، تبدیل مىکنند. انسان طبیعى بر پایه این انگیزهها، دست به کار و تلاش مىزند و بىشک تا آنجا که این انگیزهها برد و کشش دارند، عامل کار (نیروى انسانى) تلاش مىنماید . این انگیزهها بهطور فشرده عبارتند از: انگیزههاى بیرونى مانند نیازهاى اقتصادى، میل به پیوستگى به دیگران، کسب عزت و احترام در جامعه، و انگیزههاى درونى همچون تمایل به تحرک و فعالیت، تجربه و شناسایى موقعیت و خودیابى. (21) این انگیزههاى بیرونى و درونى هرچند از این جهت که عامل کار براساس انگیزه بیرونى وسیله هدف دیگرى قرار مىگیرد، و براساس انگیزه درونى، خود هدف مىشود نه وسیله، باهم تفاوت دارند، ولى در هر دو فرض کار در راستاى تأمین نیازهاى طبیعى انسان قرار مىگیرد. انسان طبیعى خواستههاى طبیعى دارد که کار و تلاش یا یکى از این خواستهها است (ارزش غایى طبیعى) یا وسیلهاى است براى تأمین نیازهاى دیگر (ارزش طبیعى ابزارى). از روایتى هم که کار را در زمینه عمارت و آبادانى یکى از عوامل و اسباب معیشت معرفى مىکند، مىتوان ارزش طبیعى ابزارى کار را استفاده کرد. نکته اساسى که باید بدان توجه داشت، این است که انسان طبیعى، نیازهاى طبیعى دارد و عنصر کار را وسیله این نیازهاى طبیعى قرار مىدهد . از این جهت کار داراى ارزش ابزارى است؛ ولى اگر همین انگیزههاى طبیعى را بهگونهاى به حیات انسانى ـ نه طبیعى ـ ارتباط بدهیم، کار نیز ارزش غایى مىیابد.
براساس آموزههاى دینى، اگر کسى به انگیزه دستمزد گرفتن و تأمین معیشت و رفاه خود و خانواده خود، کار و تلاش کند، یک درجه از تقوا را تحصیل کرده است و براساس این انگیزه کار ارزش غایى پیدا مىکند، نه ارزش ابزارى؛ زیرا چنین کارى در واقع یک نوع انجام وظیفه دینى است. امام على ـ علیهالسلام ـ در دو روایت زیر، همین نوع ارزش را مىشناسانند : هیچ تلاش صبح هنگامى در راه خدا به فضیلت کار صبح هنگام، در جهت رفاه و آسایش فرزند و خانواده نمىرسد. (22) کسى که از سر دلسوزى بر پدر یا فرزند یا همسر به دنبال امر دنیایش باشد، چهره او در قیامت همانند ماه شب چهارده است. (23) در واقع این نوع روایات، در قوىترین انگیزه انسان طبیعى براى کار و تلاش و تحصیل درآمد، خدشه نمىکنند؛ بلکه همین انگیزه طبیعى را جهت مىدهند. به این صورت که تلاش و تحصیل درآمد براى معیشت خود و خانواده را یکى از وظایف و مسئولیتهاى دینى او مىشمرند. با این جهت جدید، ارتباط انگیزه طبیعى از حوزه حیات طبیعى قطع، و وابسته به حیات انسانى مىشود و در سایه همین جهتیابى انگیزه ماهیت کار و تلاش بهعلاوه ماهیت فیزیکى، حقوقى، اجتماعى، اقتصادى، جوهره ارزشى نیز پیدا مىکند. اگر این جهتیابى انگیزه طبیعى کار نبود، ویژگىهاى فیزیکى، حقوقى، اجتماعى، اقتصادى را داشت، ولى ماهیت ارزشى نداشت؛ همچنانکه از روایت زیر همین واقعیت را مىتوان استفاده کرد: مردى به امام صادق ـ علیهالسلام ـ گفت: دنبال دنیا هستم و رسیدن به آن را دوست دارم. امام پرسید: براى چه رسیدن به دنیا را دوست دارى؟ جواب داد: براى اینکه نیازهاى خود و خانوادهام را برآورده و با آن به صله رحم، صدقه، حج و عمره بپردازم. امام فرمود: «این طلب دنیا نیست، بلکه طلب آخرت است . (24) انسان طبیعى مىکوشد نیازهاى مادىاش را با درآمد حلال پاسخ گوید. اما همین انسان طبیعى مىتواند جهت دیگرى به انگیزه طبیعى خود بدهد: به این صورت که درآمد خود را در راه اداى وظایف و مسئولیتهاى مختلف دینىاش به کار اندازد. در این صورت همان انگیزه با این جهتیابى، جوهره فعالیت اقتصادى را تغییر مىدهد و واقعیت ارزشى بدان مىبخشد. بنابراین کار و تلاش مىتواند درجهاى از فضیلت را بیافریند و ارزشى غایى ـ ذاتى داشته باشد. این شیوه، بخشى از رویکرد ارزشى کار است. به همین جهت تعبیر مىشود که درجهاى از تقوا و ارزش را مىتواند داشته باشد، بخش دیگر این رویکرد را مىتوان عمیقتر مطرح نمود و در سایه آن مىباید تلاش و کار علىبن ابىطالب ـ علیهالسلام ـ را بهمثابه الگو و هنجار اجتماعى جامعه انسانى در هر زمانى تفسیر کرد. این رویکرد را که در واقع یکى از چالشهاى اجتماعى جامعه ما است با نام تقواى اجتماعى کار برخواهیم رسید.
imamalinet.net/